رزقرمز
رزقرمز

رزقرمز

وصال...

دیگرتوان صبوری ندارم،بندبندوجودم عشق رافریادمیزند...

دلتنگی،تنهایی،غریبگی وبی کسی تنهادوستانم هستند...

که مسلماهیچگاه برایم دلسوزی نخواهندکرد...هیچکدام به دردودلهای شبانه ام گوش نخواهندداد...

این روزهاتنهاجرقه ی نگاهت کافیست که تمام وجودم رابه آتش کشد،قلب بیماروناتوانم دیگرنای تپش ندارد...

میدانم که حقیقت بزودی تسلیم رویاهای زیبایمان خواهدشد،رویاهای شبانه ام راآن اندازه دوست دارم که حتی دربیداری نیزروبه رویم مجسم میشوندومن چه خوش خیالم که تمام لحظات سردوبی روحم راباهمان رویاهارنگین وزیبامیسازم...



نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.