گذشت واژه ای بسیار زیباست
اما گذشتن ساده نیست
پس هنگامیکه دلی گفت: آه ...بگذریم
به سادگی از بگذریم وی ، گذر مکن
عشق عشق عشق عــــــــــــــــــشـــــــــــــــــــــــــــق
یه کلمه 3 حرفی که همه چیز رو در خودش معنا میکنه به نظر شما معنی عشق چیه؟
این روزها حسی دارم آمیخته با دلتنگی . . .
کم می آورم ،
بازوانی میخواهم که تنگ در برم گیرند ،
اما نه هربازوانی . . . فقط آغوش تو
وقتی کسیو پیدا کردی
که کنارش بدون هیچ دلیلی
فقط بخاطر اینکه کنارشی خوشحالی
دیگه به درک که بقیه چی میگن
با این همه هنگامی که می خواهم اینها را به تو بگویم و یا بنویسم..
واژه ها حتی نمی توانند ذره ای از ژرفای احساساتم را بیان کنند..
گرچه نمی توانم جوهر این احساسات شگفت انگیز را بیان کنم..
می توانم بگویم آنگاه که با توأم چه احساسی دارم..
آنگاه که با توأم احساس پرنده ای را دارم که آزاد و رها در آسمان آبی پرواز می کند.
آنگاه که با توأم چون گلی هستم که گلبرگهای زندگی را شکوفا می کند.
آنگاه که با توأم چون امواج دریا هستم که توفنده و سرکش بر ساحل می کوبند.
آنگاه که با توأم رنگین کمانی پس از توفانم که پر غرور، رنگهایش را نشان طبیعت می دهد.
آنگاه که با توأم گویی هر آنچه که زیباست ما را در برگرفته است.
اینها تنها ذره ای ناچیز از احساس والای با تو بودن است.
“تو همانی که همیشه به او اندیشیده ام”
“تو برای من مهمترینی در جهان”
“تو همانی که دوستت دارم”
در اینــــ دقایقــــ دلتنگیـــــ …
“کنج گلویم قبرستانی است پرازاحساسهایی که زنده بگورشده اند،
به نام بغض….”
عشق گم شده من …
نبودن هایی هست که هیچ بودنی جبرانشان نمیکند،وآدمهائی که هرگز
تکرارنمی شوند….
وتو آنگونه ای…
فقط همین…
قطره های بی حوصله،
یکی یکی سقوط میکنند....
آسمان شوق باریدن ندارد....
دیگر بارانش را حلال زمین نمیکند...
انگار قرار است دنیا...
از این به بعدش...
نیمه کاره بماند...
به دیوار ها خیره میشوی...
دوست داری با مشت...
از خواب بیدارشان کنی...
اما دلت برای عروسک های میخکوب شده میسوزد...
پشیمان از آرزو های کودکی...
میفهمی هنوز هم یاد نگرفته ای...
بزرگ شدن کار خوبی نیست.......
پنجره را باز میکنی....
در کوچه...
کسی برای صدا زدن نیست...
باید دست های شب را محکم بگیری و تا صبح گریه کنی....