-
”بامن بمان“
یکشنبه 24 آذر 1392 21:01
دوستت دارم... دنیایم باوجودت ارزش میگیرد... دنیابدون نفسهایت... تنگ است برایم خواراست برایم پس تابه ابد ”بامن بمان“
-
وصف تنهایی...
یکشنبه 24 آذر 1392 21:01
روزهاازپی هم میگذرند... سال نیزاندک اندک به نقطه پایان خویش نزدیک میشود... امامن... هرروزبدون ذره ای خستگی... بدون ذره ای نومیدی... نامه های تکراریم رابه دست قاصدکان می سپارم... نامه هایی که ازعاقبتشان بی خبرم... نامه هایی که تنهامضمونشان این است: دوستت دارم... "دوستت دارم"هایی که هیچگاه به پایان نمیرسند......
-
دوستت دارم
یکشنبه 24 آذر 1392 20:59
"دوستت دارم"هایی که هیچگاه به پایان نمیرسند... هرروزرابایادآوری عشقت آغازمیکنم عشقت لبخندراروی لبانم مینشاند... عشقت اشک رامهمان چشمانم میکند... عشقت محبت راهم سفره قلبم میکند...
-
کاش بودی...
یکشنبه 24 آذر 1392 20:58
آه که چه خوب میشداگرپرنده ای سبک بال میشدم... آنگاه درآسمان وصالت به پروازدرمی آمدم... آه که چه خوب میشداگرهردم گرمی وجودت راحس میکردم... آنگاه مطمئناهیچ غمی برایم معنی نمیشد...
-
ای بهترینم...
یکشنبه 24 آذر 1392 20:58
ای بهترینم... باتوآرامم باتولحظات رارنگی میکنم باتودنیابهشت میشود باتووجودم رویایی میشود باتوقلبم عشق رادرمیابد... باتوراهی دیارعشق میشوم باتوهم مسیرمیشوم باتوهم نفس میشوم
-
ای نازنین
یکشنبه 24 آذر 1392 20:57
ای نازنین یارم... وجودت هرلحظه برایم معنامیشود... دوریت هیچ درباورم نمیگنجد... توراتابه ابددوست میدارم...
-
باتو
یکشنبه 24 آذر 1392 20:56
میخواهم باتوآرامش راتجربه کنم میخواهم باری دیگر... طلوع عشق رایادآورباشم... میخواهم بازهم بگویمت :دوستت دارم بهترینم....
-
دل تنگ
یکشنبه 24 آذر 1392 20:55
دلم تنگ است مثل همیشه... اماگویی هرروزکه میگذرد... دلتنگ ترودلتنگ ترمیشوم... میخواهم چشمانت راخیره بمانم... آنقدربه تماشای چشمان زیبایت خواهم نشست که لحظه هانیزخسته ام شوند
-
بزرگترین حکمت از سقراط...
شنبه 23 آذر 1392 16:30
بزرگترین حکمت از سقراط... روزی سقراط در کنار دریا راه می رفت که نوجوانی نزد او آمد و گفت: «استاد! می شود در یک جمله به من بگویید بزرگترین حکمت چیست » سقراط از نوجوان خواست وارد آب بشود. نوجوان این کار را کرد. سقراط با حرکتی سریع، سر نوجوان را زیر آب برد و همان جا نگه داشت، طوری که نوجوان شروع به دست و پا زدن کرد.......
-
داستان پادشاه
شنبه 23 آذر 1392 16:29
پادشاهی بود که فقط یک چشم و یک پا داشت. پادشاه به تمام نقاشان قلمرو خود دستور داد تا یک پرتره زیبا از او نقاشی کنند. اما هیچکدام نتوانستند؛ آنان چگونه میتوانستند با وجود نقص در یک چشم و یک پای پادشاه ، نقاشی زیبایی از او بکشند؟ سرانجام یکی از نقاشان گفت که میتواند این کار را انجام دهد و یک تصویر کلاسیک از پادشاه...
-
مرد متمکن و کارگرانش..
شنبه 23 آذر 1392 16:28
مردی بود بسیار متمکن و پولدار ر وزی به کارگرانی برای کار در باغش نیاز داشت. بنابراین، پیشکارش را به میدان شهر فرستاد تا کارگرانی را برای کار اجیر کند. پیشکار رفت و همه ی کارگران موجود در میدان شهر را اجیر کرد و آورد و آن ها در باغ به کار مشغول شدند. کارگرانی که آن روز در میدان نبودند، این موضوع را شنیدند و آنها نیز...
-
" حکایت روزنامه نگار خلاق و مرد نابینا..."
شنبه 23 آذر 1392 16:22
روزی مرد کوری روی پلههای ساختمانی نشسته بود و کلاه و تابلویی را در کنار پایش قرار داده بود. روی تابلو خوانده میشد: "من کور هستم لطفا کمک کنید." روزنامهنگار خلاقی از کنار او میگذشت. نگاهی به او انداخت. فقط چند سکه در داخل کلاه بود. او چند سکه داخل کلاه انداخت و بدون اینکه از مرد کور اجازه بگیرد تابلوی او...
-
چگونه از نقاط ضعفمان برای پیروزی استفاده کنیم..؟
شنبه 23 آذر 1392 16:20
کودکی ده ساله که دست چپش در یک حادثه رانندگی از بازو قطع شده بود ، برای تعلیم فنون رزمی جودو به یک استاد سپرده شد. پدر کودک اصرار داشت استاد ازفرزندش یک قهرمان جودو بسازد استاد پذیرفت و به پدر کودک قول داد که یک سال بعدمی تواند فرزندش را در مقام قهرمانی کل باشگاه ها ببیند. در طول شش ماه استاد فقط روی بدن سازی کودک کار...
-
قدردانی
جمعه 22 آذر 1392 13:27
مشکلات به سبکی هوا ، عشق به عمق اقیانوس دوستی به محکمی الماس ، موفقیت به درخشانی طلا این ها آرزوهای من برای توست به تو حسودیم میشه! چون قلبم به جای اینکه اول برای خودم بتپه برای تو میتپه تو دنیای کودکان هرکی زودتر بگه دوست دارم برندست، اما تو دنیای بزرگترا هرکی زودتر بگه دوست دارم بازندست، کودکی باش و نباز تقدیم به...
-
عشقم...
جمعه 22 آذر 1392 10:58
استعداد عجیبی در شکستن داری…. قلب…غرور…پیمان… استعداد عجیبی در نشستن دارم…. به پای تو…به امید تو…در انتظار تو خبر به دورترین نقطه جهان برسد نخواست او به من خسته بی گمان برسد شکنجه بیشتر از این که پیش چشم خودت کسی که سهم تو بوده به دیگران برسد خدا تو را برای عاشقانه زیستن به من نداد برای شاعرانه زیستن ز من گرفت . . . …...
-
بیشتر از...
جمعه 22 آذر 1392 09:44
بیشتر از دیروز ، کمتر از فردا ، بیشتر از خودم ، کمتر از خدا ، بیشتر از خورشید و عمیقتر از دریا به یادتم و دوستت دارم
-
دوستت دارم
جمعه 22 آذر 1392 09:41
می توان پر کرد فاصله هایی بلـند را با یک پیام ساده و کوتاه... کافیست بنویسی : دوستت دارم
-
تلخی زندگی
جمعه 22 آذر 1392 09:40
کاش تو چایی بودی و من قند ، من خودمو فدات می کردم تا تو تلخی زندگی رو احساس نکنی...
-
دوستت دارم
جمعه 22 آذر 1392 09:40
گفتی دوستت دارم و من به خیابان رفتم ... فضای اتاق برای پرواز کافی نبود...
-
عشق عشق عشق
پنجشنبه 21 آذر 1392 16:20
عشق یعنی خون دل یعنی جفا عشق یعنی درد و دل یعنی صفا عشق یعنی یک شهاب و یک سراب عشق یعنی یک سلام و یک جواب عشق یعنی یک نگاه و یک نیاز عشق یعنی عالمی راز و نیاز به روی گونه تابیدی و رفتی مرا با عشق سنجیدی و رفتی تمام هستی ام نیلوفری بود تو هستی مرا چیدی و رفتی نفرین به اون کسایی که روی دلا پا می ذارن تا که می بینن عاشقی...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 21 آذر 1392 16:17
قول داده اَم… گاهـــی هَر اَز گاهـــی فانـــوس یادَت را میان ایـن کوچه ها بـی چراغ و بـی چلچلـه، روشَـن کنَم خیالـت راحـَــت! مَـن هَمان منـــَــم؛ هَنوز هَم دَر این شَبهای بـی خواب و بـی خاطـــِره میان این کوچـه های تاریک پَرسـه میزَنـَم اَما بـه هیچ سِتارهی دیگـَری سَلام نَخواهــَـم کَرد… خیالَت راحَت !
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 21 آذر 1392 16:15
از دشمنی تا دوستی یک لبخند از جدایی تا پیوند یک قدم از توقف تا پیشرفت یک حرکت از عداوت تا صمیمیت یک گذشت از شکست تا پیروزی یک شهامت از عقب گرد تا جهش یک جرات از نفرت تا علاقه یک محبت از خست تا سخاوت یک همت از صلح تا جنگ یک جرقه از آزادی تا زندان یک غفلت به نام او به یاد تو سلام:سلامی به گرمی آفتاب به لطافت ابر به...
-
دنیای من اینگونه است
شنبه 16 آذر 1392 13:03
خــــــــدایــا… دســتـــــانــی را در دســـتــانـــم قـــرار بــده کــه پـــاهــایـــش بــا دیـــگـــری پــیــش نـــرود… دل آدمـــا، شــیشــه نیـســت کــه روی آن ” هــــــا ” کنـیــم بـعـــد بـا انـگـــشـت قــــلب بـکشیـم و وایــسیــم آب شـــدنـش رو تماشــــا کنــیـم و کیـــــف کنـیـم !!! رو شیــشـه ی نـــازک دل...
-
بـــــــــرف
شنبه 16 آذر 1392 08:12
ببار.... بـــــــــرف ببار....ببار برروی سیاهیها بـــــــــرف ببار....ببار تا امید بگیرم.... بـــــــــرف ببار.....ببار تا بفهمم خدا هنوز مرا یادش هست بـــــــــرف ببار.....به خاطر دل تنگ من....ببار بـــــــــرف
-
عاشقی
جمعه 15 آذر 1392 12:03
عاشــــــــــقیِــــــــــــــ صحبت عاشقی بشه ستاره رو خواب می کنی دریا رو آتیش میزنی ، ابرا رو بی تاب می کنی وقتی فقط اونو می خوای ماهو نشونه می کنی میری تو قلب آسمون صبرو دیوونه میکنی وقتی میبینی عاشقی دنیا رو میریزی به پاش طلا رو قیمت میذاری با برق ناز خنده هاش وقتی میفهمی عاشقی میری سراغ پنجره قلبتو میسپاری دس قصه...
-
عکسهای عاشقانه
چهارشنبه 13 آذر 1392 09:13
عکسهای بیشتر در ادامــــــــه مطلــــــــــب عشــــق یعنی سر به دار آویختن عشق یعنی اشک حسرت ریختن عشق یعنی مستی و دیوانگی عــشق یعنی با جهان بیگانگی عشق یعنی سوختن یا ساختن عشـــــق یعنی زندگی را باختن عشـــق یعنی دیده بر در دوختن عشق یعنی در فراقش سوختن
-
(...عشــ ـق..)
شنبه 9 آذر 1392 12:38
در مرد ها حسی هست که اسمشو میذارن "غیرت" وبه همون حس در خانم ها میگن "حسادت" امامن به هردوشون میگم "عشـــــــــــق " تا عاشــق نباشی ... نه غیرتی میشی...نه حسود !! تنهایے آدمے را عَوضــ مےڪند. از تو چیزے میسازد ڪہ هیچــ وقتــ نبودے... گاهے آنقدر بے تفاوتـــ مے شوے ڪہ حتے اگر در جایے با...
-
عشق تو
شنبه 9 آذر 1392 12:20
مهر عشقت خورده بر پیشانی ام تا ابد در دام تو زندانیم گرچه چشمانت مرا زنده نمود در حریم عشق تو قربانی ام می خورد بر صخره های قلب تو موجهای این دل طوفانی ام با نگاه دلکش کوتاه خود در حصار مرگ می چرخانی ام کنارم که هستی زمان هم مثل من دستپاچه میشود عقربه ها دوتا یکی میپرند اما همین که میروی تاوان دستپاچگی های ساعت را هم...
-
ابرو هایت را برایم گره نکن
جمعه 8 آذر 1392 16:34
اصلا تو، تمام مقیاسها را زیر و رو کردی. ابرو هایت را برایم گره نکن. با اخم هایت که، چیزی درست نمی شود. فقط دل من میلرزد و آن موقع است که، دنیایم بهم میریزد. پس، بیا با هم کنار بیاییم. اخمهایت را باز کن. باور کن چیزی به نام لبخند هم وجود دارد که، خیلی به تو می آید. من هنوز هم تمام زیبایی های دنیا را با تو می سنجم. ﻋﺸﻘﺖ...
-
باور نکن
جمعه 8 آذر 1392 16:29
اور نکن تنهاییت را “شعر” باور نکن تنهاییت را ، من در تو پنهانم تو در من از من به من نزدیکتر تو ، از تو به تو نزدیکتر من … باور نکن تنهاییت را ، تا یکدل و یکدرد داریم تا در عبور از کوچه عشق بر دوش هم سر میگذاریم ….